فاصله فقط یه سنگه

می شینم روبروت خیلی دیر شده 

واسه گفتن "دوستت دارم"

اما میگم و تو هیچی نمی گی. 

درد و دل می کنم ،هیچی نمی گی.

گلایه می کنم، غر می زنم، هیچی نمیگی 

داد می زنم، مشت می کوبم،اما بازم هیچی نمیگی 

و بعد منم دیگه هیچی نمیگم 

زل می زنم 

به اسم حکاکی شدت روی سنگ 

به جای فرضیِ چشمات،‌به نوشته های تکراری 

و بعد سرم رو می ذارم رو شونه های سنگ قبرت و زار می زنم.

نه!

فاصله ی من از تو فرسنگها نبود

همیشه یه سنگه 

دیروز دل سنگیه من بود 

امروز سنگ قبر تو.

پ ن: هیچ توضیحی تکمیلی راجع به این نوشته ندارم که بدم. لطفا سوال نفرمایید.

مینی #1

چینی نازک تنهایی من 

فدای سرت 

بیا!